جدول جو
جدول جو

معنی داو نیافتن - جستجوی لغت در جدول جو

داو نیافتن
(پَ گُ تَ)
مقابل داو یافتن، کنایه از نانشستن نقش باشد بمراد. (برهان). کنایه از اینست که نقش بعیش و مراد ننشیند. چیزی بدلخواه نیافتن. ناکامی. مقابل نشستن نقش است بمراد:
حجام به نرد عیش غم داو نیافت
در عرصۀ غم بغیر غم داو نیافت
داغ تو اگر چه نقش بسیار نشاند
تا درد دلم نکرد غم، داو نیافت.
ظهوری.
رجوع به ترکیب داو نیافتن ذیل لغت داو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داو یافتن
تصویر داو یافتن
نوبت یافتن، فرصت یافتن
فرهنگ فارسی عمید
(پُ دَ)
نقش نشستن بمراد. بهدف رسیدن
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ کَ دَ)
عدل یافتن. انصاف دیدن. بعدالت رسیدن:
تا ز بیداد چشم او برهی
از لب لعل او بیابی داد.
فرخی.
اگر این فاضل از روزگار ستمکار داد یابد... در سخن موی بدو نیم شکافد. (تاریخ بیهقی ص 281 چ ادیب).
آنگاه بیابند داد هرکس
مظلوم بگیرد گلوی ظلام.
ناصرخسرو.
بیابد کنون داد بلبل که بستان
همی خیل نیسان و آزاردارد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از داو یافتن
تصویر داو یافتن
نقش نشستن به مراد بهدف رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داویافتن
تصویر داویافتن
((تَ))
نقش نشستن به مراد، به هدف رسیدن
فرهنگ فارسی معین